Skip to content

برای کاهش وزن با میل به خوردن روبرو شوید.

با کنترل میل به خوردن چاقی و عدم کاهش وزن را درمان کنیم.

چاقی، اجتناب از روبرو شدن با میل است.

در رویکرد  موج سوم ( ACT )، این فرض وجود دارد که زبان آدمی به‌طور طبیعی منجر به رنج روان‌شناختی همه انسان‌ها می‌شود؛ مثلاً استفاده از آن ما را آماده می‌کند تا با افکار و احساسات خود بجنگیم، فرایندی که «اجتناب تجربه‌ای» نامیده می‌شود حائز اهمیت است که امکان زیستن فقط در یکی از بافت‌های پذیرش ، اجتناب تجربه‌ای ، گسلش و  آمیختگی  بسیار کم می‌باشد و معمولاً در زمان‌های مختلف با توجه به شرایط بیرونی و درونی در بافت‌های مختلفی قرار می‌گیریم.

یکی از بزرگ‌ترین منفعت‌های تکاملی زبان آدمی احتمالاً پیش‌بینی و حل مشکلات بود.

این مهارت نه‌تنها به ما ، توانایی تغییر چهره کره زمین را داد بلکه باعث شد تا به خارج از آن سفر کنیم.

 جوهره مشکل‌گشایی این است:

مشکل:

چیزی که ما نمی‌خواهیم.

راه‌حل:

کشف اینکه چگونه از دست مشکل خلاص شویم یا از آن اجتناب کنیم یا فرار کنیم یا تغییرش بدهیم.

در زمانی که مشکل بیرونی باشد حذف یا اجتناب از آن بهترین انتخاب است.

اما اگر مشکل درونی باشد چه پیشامدهایی به وجود خواهد آمد؟

واضح است که بر دنیای مادی تأثیر خواهد داشت.

گرگی بیرون در ایستاده است؟

از دستش خلاص شو. به طرفش سنگی پرت کن، با نیزه بزنش یا به آن شلیک کن.

سرما و گرما چطور؟

نمی‌توان از دست این‌ها خلاص شد اما می‌توانید با پنهان شدن در ساختمان یا پناهگاه از دستشان رها شد.

زمین خشک و بایر؟

می‌توانید تغییرش دهید، کافی است آن را شخم بزنید و در آن دانه بکارید یا می‌توانید با مهاجرت به‌جایی بهتر از آن دور شوید.

پس راهبردهای مشکل‌گشایی برای ما انسان‌ها مفید و مؤثر بوده است (و البته ثابت‌شده که آموختن این راهبردها برای درمان افسردگی مؤثر است). این انتخاب از بدو تولد و توسط والدین یا افرادی که از ما نگهداری می‌کردند دائماً تکرار شده است و ازآنجاکه در دنیای بیرون از ذهن مفید بوده است، طبیعی است که ما بخواهیم تا از آن برای مواجهه با مشکلات دنیای ذهن نیز استفاده کنیم؛ دنیای روان‌شناختی افکار، احساسات، خاطرات، حس‌ها و انگیزش‌ها. اغلب مواقع که می‌خواهیم از شر تجربیات نامطلوب درونی خلاص شویم یا از آن‌ها اجتناب کنیم، متأسفانه رنج بزرگ‌تری ایجاد می‌کند.

به‌عنوان‌مثال تقریباً هر اعتیاد مختص به انسان باهدف اجتناب یا خلاصی از شر افکار و احساسات نامطلوب نظیر خستگی، تنهایی، خستگی و ملالت، اضطراب، افسردگی و نظیر این‌ها شروع می‌شود. رفتار اعتیادی خود پایدارکننده می‌شود چون راهی سریع و آسان برای رهایی از علائم ترک یا هوس به مصرف فراهم می‌کند و یا افرادی که برای خلاص شدن از میل شروع به خوردن می‌کنند و با چاقی مواجه می‌شوند.

هرچه برای اجتناب یا خلاص شدن از دست تجربیات درونی بیشتر انرژی صرف کنیم در طولانی‌مدت رنج  بیشتری خواهیم کشید.

یک مثال خوب، اختلالات اضطرابی است. این خود اضطراب نیست که جوهره اختلالات اضطرابی را می‌سازد. اضطراب به‌هرحال یک هیجان طبیعی است که همه آن را تجربه می‌کنیم.

بدبختانه هرچه اهمیت بیشتری به اجتناب از اضطراب بدهیم، درباره اضطراب خود بیشتر مضطرب می‌شویم! چنین دور باطلی در مرکز هر اختلال اضطرابی دیده می‌شود.(حمله هراس اگر اضطراب درباره اضطراب نیست پس چیست؟)

شواهد انبوهی نشان می‌دهد که اجتناب تجربه‌ای زیاد با اختلالات زیر همراه است:

  • اختلال اضطرابی
  • افسردگی
  • عملکرد شغلی ضعیف
  • مصرف زیادتر مواد
  • چاقی
  • کیفیت پایین‌تر زندگی
  • رفتار جنسی خطرزا
  • اختلال شخصیت مرزی

 

صدالبته همه انواع اجتناب تجربه‌ای غیرسالم نیست؛ مثلاً خوردن یک قرص ضد اضطراب در شب کنکور اجتناب تجربه‌ای است اما چندان مضر نیست اما خوردن مشت مشت آن به بهانه‌های مختلف در طولانی‌مدت به‌شدت مضر است.

رویکرد ACT تنها وقتی راهبردهای اجتناب تجربه‌ای را هدف قرار می‌دهد که مراجعین از آن‌ها به‌نوعی استفاده می‌کنند که هزینه زا، زندگی خراب کن یا آسیب‌زا می‌شوند. ACT این رفتارها را راهبردهای کنترل هیجانی می‌نامد، چون آن‌ها باهدف مستقیم کنترل کیفیت احساسات به کار می‌روند. بسیاری از این راهبردهای کنترل هیجانی که مراجعین برای رسیدن به حال خوب (دوری از حال بد) انجام می‌دهد شاید در کوتاه‌مدت مفید باشد اما در طولانی‌مدت اکثراً مضر و هزینه بر هستند.

به‌عنوان‌مثال مراجعین افسرده اغلب از موقعیت‌های اجتماعی کنار می‌کشند تا از افکار ناراحت‌کننده‌ای نظیر:

«من خسته‌کننده هستم؛ چیزی برای گفتن ندارم، از خودم خوشم نمی‌آید»

و نیز احساسات ناخوشایندی نظیر اضطراب و خستگی و ترس از طرد شدن  اجتناب کنند.

دوری از فعالیت اجتماعی شاید در کوتاه‌مدت حس آسودگی را نتیجه بدهد اما در طولانی‌مدت باعث انزوای اجتماعی می شود.

افراد از ترس روبه‌رو شدن با امیال از آن‌ها اجتناب می‌کنند و با اضافه‌وزن و عدم کاهش وزن روبرو می‌شوند و مشکل چاقی نتیجه اجتناب از روبه‌رو شدن و عدم پاسخ مناسب به میل است. به‌عنوان‌مثال فرد برای روبرو نشدن با میل و اجتناب از آن، شیرینی را می‌خورد و میل تمام می‌شود حتی به قیمت از دست رفتن سلامتی و اضافه‌وزن.

 

 

مداخلات درمانی

به‌طورکلی مراجعین باهدف کنترل هیجانی اقدام به درمان می‌کند.

آن‌ها می‌خواهند از:

  • استبداد و ظلم افسردگی
  • اضطراب
  • اشتیاق به نوشیدن
  • میل به خوردن
  • خاطرات فجایع زندگی
  • عزت‌نفس پایین
  • ترس از طرد شدن
  • خشم
  • سوگ و نظیر این‌ها خلاص بشوند.

یعنی این روند تا زمانی که فرد نپذیرد اجتناب ، پاسخ مناسبی به محرک‌های درونی نیست و این محرک‌ها را به‌عنوان مهمان قبول نکند ادامه خواهد داشت.

سبک رویکرد ACT و کاهش وزن

در رویکرد ACT هیچ تلاشی برای کاهش، تغییر، اجتناب، سرکوب یا کنترل این تجربیات درونی نمی‌شود، بلکه مراجعین یاد می‌گیرند تا اثر و نفوذ افکار و احساسات نامطلوب را با استفاده مؤثر از توجه آگاهی کاهش بدهند.

مراجعین یاد می‌گیرند تا مبارزه با تجربیات درونی خود را متوقف کنند- آغوش خود را برایشان بگشایند و بی‌زحمت به آن‌ها اجازه بدهند تا بیایند و بروند. وقت، نیرو و پولی که قبلاً برای کنترل کیفیت حال خود خرج می‌کردند حال صرف این می‌شود که اقدامی مؤثر در جهت ارزش‌های زندگی خود انجام دهند تا ساعت‌های زندگی‌شان جان یابد و لحظه‌هایش گرانبار شود.

 

 

مطالب مرتبط